سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خانواده سالاری

صفحه خانگی پارسی یار درباره

تبریک

 

سلام علیکم آغاز دهه کرامت ولادت حضرت معصومه (س)وشمس الشموس علی ابن موسی الرضا مبارک


عیدتان مبارک


**********************************



 


چند سالی است در ایران اسلامی از روز اول ذی القعده که سالروز ولادت حضرت معصومه (ع) می باشد تا روز 11 ذی القعده که سالروز ولادت حضرت علی بن موسی الرضا (ع) است با عنوان دهه کرامت جشنواره های فرهنگی ، هنری و مراسم ویژه ای در سراسر کشور برگزار می گردد خاصه در آستانه مقدسه قم و مشهد، پروانگان عاشق گرد مزار آن دو سرور و سالار ابرار گرد هم آمده ابراز ارادت می نمایند ، علیهذا براساس تناسب آن دو میلاد مسعود بر خود لازم دیــــــــدم که از باب بهره مندی از کرامت خاندان عصمت و طهارت و تبرک جویی به این ذوات مقدسه به قدر وسع ریزه خوار خوان نعمت این دو برادر و خواهر شوم و خوشه ای بر چینم .


قم قبل و بعد از اسلام :


گرچه حدود جغرافیایی و خصوصیات قم قبل از اسلام بخوبی روشن نشده است اما آنچه مسلم می نماید این است که قم قبل از اسلام دارای سکنه و آبادی بود . و بصورت قلعه های متعدد وجود داشته که در برخی از آنها از اقوام زرتشتی و غیره زندگی می کردند ، اسم قم و حتی نام بعضی از محصولات آن در کتب دوران ساسانی ذکر شده است و در بعضی از نوشتارها قدمت بنای قم را به تهمورث دومین یا سومین پادشاه پیشدادی نسبت داده اند . بهر حال سابقه آبادی و سکونت مردم در قم در دوره ساسانیان جزء مسلمات تاریخی است و در دوران باستان اسم اولیه قم ، براوستان بوده و حوزه رستاقی آن کمیدان و بعضی گفته اند کمندان و مرکز آن بنام کوم یا کم نامیده می شد .


 


پس از ظهور اسلام و انقراض ساسانیان وضع مناطق قم در سال 23 هجری قمری در حمله مسلمانان بــــه ایران به سرپرستی ابو موسی اشعری، رفت و آمد و نفوذ مسلمانان و اعراب در این منطقه زیاد شد تا اینکه در زمان خلافت عبدالملک مروان گروهی از عربهای منسوب به اشعریون با نام بنی الاشعر به قم مهاجرت نمودند و از همان آغاز منطقه شهری و اطراف قم ملازم با تشیع و ولایت خاندان عصمت و طهارت گردید . لازم به ذکر و یاد آوری است که در دوران خلفای عباسی از آنجا که شیعیان حضرت علی بن ابی طالب (ع) و خاندان آل علی (ع) تحت تعقیب و آزار شکنجه قرار داشتند بسیاری از پیروان آن حضرت به قم پناهنده می شدند و همین موضوع مـــــوجب شد که شهر قم بعنوان منطقه شیعه نشین مورد بی توجهی و بی مهری خلفاء قرار گیرد و بصورت استقلالی اداره نمی شد و تا اواخر قرن دوم هجری تابع اصفهان بوده تا اینکه در زمان هارون الرشید شخصی بنام حمزه بن یسع که از مشاهیر قم بود پس از باریابی به حضور هارون الرشید از او درخواست کرد که قم از اصفهان جدا شود و به آنها اجازه داده شود که در قم نماز جمعه و نماز عید فطر و قربان بصورت مستقل برگزار گردد ، خلیفه نیز تقاضای او راپذیرفت لذا ایشان پس از دریافت این اجازه و استقلال قم بعنوان مامور وصول خراج و مالیات کشاورزی و تجاری قم تلاش فراوان نمود خصوصا اینکه برای تعیین حدود جغرافیایی ،سرزمین قم را تعیین مساحت نموده اقدامات اداره مستقل قم را به اجراگذاشت .


علت نامگذاری شهر قم ( وجه تسمیه)


علل گوناگونی برای نام گذاری شهر قم به این نام ذکر شده است که نمونه هایی از آنها را بیان می نماید


1- از آنجا که شهر قم در ابتدا بصورت قلعه ها یا تپه و گـــودال ساخته شده بود و با نام گذاری های اولیه ،کوم یا کومه تلفظ می شد بر اثر نفوذ ادبیات عرب در ایران بعدها بصورت کم (به ضم کاف )تلفظ شد و در نهایت مبدل به قم گردید و رایج شد .


2- بدلیل آنکه اسم قریه های اطراف قم ، کمیدان یا کمندان بوده ،پس از مدتی بعضی از حروف کمندان یا کمیدان از تلفظ افتاد و بصورت کم بکار می رفت و آنگاه معرب به قم گردیده و مشهور شد.


3- در بعضی از کتب ذکر شده که در شب معراج رسول خدا (ص) به ملکوت اعلی ،آنحضرت به جائی از سرزمین جبل رسیدند و مشاهده نمودند که جائی در روی زمین خوش رنگتر از زعفران و خوش بوتر از مشک می باشد ،لکن ملاحظه نمودند که شخص پیری با برنس ( کلاه دراز ) برسر در آنجا نشسته است ، از جبرئیل پرسیدند این بقعه و مکان کجاست ؟


جبرئیل عرض کردند: آنجا محل گردهم آمدن شیعیان علی بن ابیطالب (ع) است ،پیامبر اکرم (ص) پرسیدند: نام این شخص پیر چیست ؟ گفت ابلیس ( شیطان ) است که میخواهد آنان را از ولایت و دوستی علی (ع) منع کند و آنان را به فسق و فساد بکشاند .


رسول خدا (ص) به ابلیس فرمودند : قم یا ملعون ..... ، برخیز ای ملعون و دور افتاده از رحمت خدا، چه اینکه اینجا محل شیعیان من و وصی من علی بن ابی طالب (ع) است ، از این جهت بود که اسم آن مکان معروف به قم شد در همین خصوص دو بیت شعری از شاعری سروده شد.


به ابلیس گفتا شه دین که قم


 از این بقعه قم تـــــــو می باش گم


به قـــــم گفتن سید المرسلین


 مسمی به قم گشت این سرزمین


4- از حضرت امام صادق (ع) روایت شده است که قم را قم گفته اند چون اهل قم با قائم آل محمد (عج) قیام می کنند و به نصرت و پشتیبانی آن حضرت می روند .


ورود امام رضا (ع) به قم :


در خصوص شهر قم مباحث گوناگونی مطرح است از جمله احادیث و روایاتی که در مورد اهمیت شهر قم می باشد یا مباحثی که پیرامون امام زادگان ، سادات و علماء بزرگوار می باشد که در بعضی از کتابها امام زادگان در قم را به 400 مورد ذکر کرده اند و مباحث دیگر ، لکن یک نکته مهم را باید در باره ورود امام رضا (ع) به قم یاد آوری نمایم ، بعضی از بزرگواران مورخین تلاش دارند بگویند ،که ورود امام رضا (ع) از مدینه بسوی نیشابور و مشهد از مسیر منطقه جبل یعنی قم نمی باشد،ولی بسیاری از تاریخ نگاران با دلایل گوناگون ثابت می کنند که حضرت رضا (ع) در مسیر خود به طوس و خراسان از شهر قم گذشته است و وقتی وارد قم شدند در خصوص دعوت از ایشان میان شیعیان کشمکش زیادی بود تا اینکه امام رضا (ع) فرمودند: شترم هر جا توقف کند من آنجا خواهم رفت ، لذا شتر را آزاد گذاشتند و شتر در کنار منزل مرد صالحی که قبلا در خواب دیده بود که امام رضا (ع) میهمان او شده است زانو زد و حضرت در آنجا استراحت فرمودند، امروزه محل آن خانه درشهر قم در خیابان آذر است و فعلا بصورت مدرسه علمیه رضویه معروف است، ضمن آنکه نقل شده است که حضرت امام رضا (ع) در شهر قم توقف داشته و در محلی غسل نموده است و اینک محله ای در قم در خیابان آذر بنام شاه خراسان در اطراف مدرسه رضویه مشهور است ، علیهذا آنچه که بیش از همه محل کلام است وضعیت قم پس از ورود حضرت معصومه علیها السلام و مدفون شدن آن حضرت در این شهر مذهبی می باشد که آنرا شهره عالم نموده است


تاریخ زندگی حضرت معصومه (ع) و ورود ایشان به قم :


قبل از پرداختن به دوران زندگی حضرت معصومه (ع) ضروری می دانم که حدیثی از حضرت امام صادق (ع) یاد آور شوم این حدیث در زمانی بیان شده که نه تنها حضرت معصومه(س) بدنیا نیامده بود بلکه پدرایشان یعنی امام کاظم (ع) هم هنوز متولد نشده بود لذا از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است .


امام صادق (ع) فرمودند : الا ان لله حرما و هومکه ، الاان لرسول الله حرما و هوالمدینه الاان لامیرالمومنین حرما و هو الکوفه الا ان حرمی و حرم ولدی بعدی قم ، الا ان قم کو فتنا الصغیره الا ان للجنه ثمانیه ابواب ، ثلاث منها الی قم تقبض فیها امراه هی من ولدی و اسمها فاطمه بنت موسی تدخل بشفاعتها شیعتنا الجنه باجمعهم . ( کتاب حضرت معصومه(س) فاطمه دوم بنقل از انوار المشعشعین و بحار الانوار جلد 6 )


آگاه باشید که برای خدا حرمی است و آن مکه است و برای پیامبر خدا(ص) حرمی است و آن مدینه است و برای امیر مومنان(ع) حرمی است و آن کوفه است، آگاه باشید که حرم من و فرزندان من بعد از من قم است ، آگاه باشید که قم کوفه کوچک ماست آگاه باشید که برای بهشت هشت در است که سر در آن بسوی قم می باشد ، یک بانوئی از فرزندان من بنام فاطمه دختر موسی در آن قبض روح می شود و رحلت می کند که با شفاعت او همه شیعیان ما وارد بهشت می شوند . این حدیث حقایق فراوانی را در خود نهفته دارد و هر فراز از آن می تواند موضوع مقاله و کتاب خاصی باشد اما اهمیت بیان آن امام بزرگوار در مورد فرزندی از فرزندان خود بنام فاطمه است که هنوز بدنیا نیامده است و در قم مدفون می شود علیهذا پرواضح است که باید راجع به این فاطمه سخن بیشتری به میان آوریم .


 حضرت معصومه (ع) فرزند امام هفتم شیعیان جهان و نام مادرش نجمه است که مادر امام هشتم نیز می باشد .قابل توجه اینکه فرزندان امام کاظم (ع) را بعضی مورخین 37 نفر و بعضی 39 فرزند ذکر کرده اند که از همسران مختلف بوده اند و به شرح ذیل می باشند .


1- فاطمه کبری 2- فاطمه وسطی 3- فاطمه صغری 4- فاطمه اخری


فاطمه کبری همان حضرت معصومه (ع) است است که در قم مدفون می باشند و گفته می شود که فاطمه وسطی ملقب به زینب در اصفهان مدفون است و فاطمه صغری مشهور به بی بی همت در آذربایجان شوروی در جنوب بادکوبه دفن است و فاطمه اخری معروف به فاطمه طاهره و در اصطلاح عمومی مشهور به خواهر امام در رشت مدفون است که بارگاه و حرم با صفایی دارد .


تاریخ ولادت حضرت معصومه (ع) اول ذی قعده سال 173 هجری قمری است و فاصله سنی این خواهر با برادرش امام رضا (ع) 25 سال است یعنی حضرت معصومه (س)پس از 25 سال از تولد امام رضا (ع) و در واقع بعد از یک ربع قرن انتظار، دیده به جهان گشوده است و موجب خوشحالی زاید الوصف مادرش نجمه و خاندان عصمت و طهارت شد .


حضرت معصومه دوران خردسالی و نوجوانی خود را در شهر مدینه در جوار رحمت پدر بزرگوار و برادر گرامیش میگذراند تا اینکه 10 ساله شد مبتلا به داغ شهادت پدر گرامی خود در زندان بغداد گردید و تنها مایه تسلی او برادرش امام رضا (ع) بود که در اوج خفقان هارونی و خلفای عباسی فریادرس محرومان بود .


سال 200 هجری قمری در سن 27 سالگی بود که مامون با ترفند سیاسی امام رضا (ع) را به ایران دعوت کرد و این آغاز مشکلی دیگر برای خاندان نبوت شد . حضرت معصومه یکسال دوری برادر را تحمل نمود تا اینکه کاسه صبر و انتظار او لبریز شد فلذا به اشتیاق دیدار برادر به قصد ورود به مرو شهر مدینه را ترک نمود .


عزیمت بسوی ایران :


بانوی با فضیلت سراپرده عصمت که هر گز بدون همراهان واجد شرایط به سفر نمی رفت این بار نیز بعضی از برادران و برادر زادگان راکه آماده سفر به ایران شدند گرد خود جمع نمود به سفر پر مخاطره دیدار برادر اقدام نمود در این سفر 5 برادر بنامهای فضل ، جعفر ، هادی ، قاسم و زید و تعدادی از برادر زادگان و تنی چند از غلامان و کنیزان او را همراهی نمودند .


رنج سفر و طول مسیر راه از شهر مدینه تا ساوه بر او گران آمد و وقتی به ساوه رسیدند در شهر ساوه هنگام ورود توسط دشمنان خاندان عصمت و طهارت با آنان درگیری بوجود آمد و برادران و برادر زادگان حضرت معصومه به شهادت رسیدند در این ماجرا 23 تن از همراهان آن بانوی شایسته در برابرش قطعه قطعه گردیدند ، این موضوع بر شدت خستگی افزود و روح اورا آزرده کرد لذا مصائب جانکاه موجب بیماری وی گردید .


در این اوضاع و احوال بود که اهالی قم از ماجرا خبر دار شدند ، جمعی خود را به ساوه رسانیدند و از آن حضرت خواستند که وارد قم شوند آن بانو با وقار با همان حال بیمار ی آماده حرکت به سوی قم شد ، بزرگ اشعر یهای قم یعنی موسی بن خزرج شخصا زمام ناقه حضرت معصومه را بدوش می کشید و به همراه عده فراوانی که پیاده و سواره گرد کجاوه حضرت پروانه وار او را همراهی می کردند درروز 23 ربیع الاول سال 201 قمری وارد قم شدند .


موسی بن خزرج آن بانوی شایسته را در محله میدان میر امروزی قم در منزل خود برد و افتخار میزبانی پیدا کرد و جایگاهی برای عبادت و استراحت حضرت معصومه(ع) را مهیا کرد ، روزگار می گذشت تا اینکه 17 روز پس از ورود ایشان به قم به دلیل شدت بیماری و تالمات روحی ، آن خواهر دور مانده از برادر در روز 10 ربیع الاول سال 201 قمری در سن 28 سالگی وفات نمود و شیعیان و علاقمندان به سوگ او عزادار شدند .


محل سکونت و عبادت حضرت معصومه (ع) امروزه در قم خیابان چهار مردان در میدان میر بنام بیت النور مشهور و محل زیارت دوستاران خاندان عصمت و طهارت می باشد .


ماجرای دفن حضرت معصومه (ع):


پس از وفات حضرت معصومه (ع) مردم قم با تجلیل فراوان پیکر پاکش را تشییع نموده دفن نمودند ، زمینی که امروزه آستانه مقدسه آنحضرت در آن واقع است با بلان نام داشت و باغی بود متعلق به بزرگ اشعر یهای قم بنام موسی بن خزرج که میزبان حضرت معصومه (ع) در دوران بیماری ایشان بود . او این محل و باغ شخصی خود را برای برای دفن آنحضرت معین کرد، برای دفن آن بانو ، سرداب و قبری نسبتا بزرگ حفر نمودند تا آن مقبره حضرت قرار دهند ، جنازه مبارک را غسل داده و کفن کرده و آماده سپردن به قبر نمودند دربین مردم گفتگو بود که چه کسی داخل سرداب شود و جنازه را داخل قبر به خاک بسپارد با خود مشورت نمودند ، پیر مرد پرهیزگاری بنام قادر که فردی سید و صالح بود انتخاب شد ، بدنبال او فرستادند تا بیاید اما قبل از آنکه قادر برسد مردم متوجه شدند که از جانب صحرا دو نفر نقاب دار پیدا شدند ، همینکه نزدیک شدند از مرکب پیاده شده بر پیکر حضرت معصومه (ع) نماز گزاردند و سپس بدن مبارکش را برداشتند و داخل سرداب نموده دفن نمودند آنگاه از قبر بیرون آمده بدون آنکه با کسی سخن بگویند از محل دور شدند . سیره نگاران اهل البیت (ع) تردیدی ندارند که آن دو نفر ، یکی امام هشتم (ع) و دیگری نور دیده اش امام جواد (ع) بوده اند که برای دفن حضرت معصومه (ع) به امر خداوند وارد شده بودند .


دو نکته قابل توجه :


 الف - حضرت معصومه (ع) هنگام وفات 28 ساله بودند و در آن دوران ازدواج نکرده در حالت مجردی دنیا را وداع گفت ، علت عدم ازدواج آن حضرت را دلایلی ذکر نموده اند از جمله اینکه این دختر و بعضی دیگر از دختران امام کاظم (ع) که ازدواج نکردند در سطحی از کمال بودند که هم کفو مناسبی نیافتند دیگر اینکه به دلیل وضعیت سیاسی و ترس از حکومت پر از خفقان عباسی ، کسی جرات ازدواج با دختران امام (ع) را پیدا نکرد چون حکومت طاغوتی بنی العباس موجبات آزار و شکنجه را برای آنان فراهم می کردند .


ب- در کنار بدن مبارک حضرت معصومه (ع) در سرداب مجاور آن حضرت امام زادگان دیگری نیز دفن می باشند زیرا پس از دفن حضرت معصومه (ع) چند نفر دیگر از زنان و منسوبین آن حضرت را بعد ها در کنارش دفن نمودند و امروزه همه آنها با هم زیر یک بارگاه قرار دارند. بعضی از مورخین اسامی 5 نفر و بعضی اسامی 6 نفر را ذکر می نمایند که عبارتند از :


1- ام محمد دختر موسی مبر قع ابن امام جواد (ع)2- میمونه دختر دیگر موسی برقع 3- بریهه دختر دیگری از سوی مبرقع 4- زینب دختر امام جواد (ع) 5-ام اسحاق کنیز محمد بن موسی مبرقع 6- ام حبیب کنیز نوه امام رضا (ع) یعنی محمد بن احمد بن موسی مبرقع ابن امام جواد (ع)


مشهد نگین ایران زمین :


سرزمین طوس که با حضور قلب عالم امکان ، امام انس و جان و امام رئوف و مهربان حضرت علی بن موسی الرضا(ع) بخود بالید و در پوست خود نمی گنجد پس از آنکه در بر گیرنده بدن مطهر و مبارک میوه دل حضرت زهرا (ع) گردید و از آن پس نام مشهد بخود گرفت همچون نگینی در تارک ایران زمین درخشندگی دارد ، البته باید گفت که امروزه این شهر نه تنها برای مردم ایران در بردارنده تاج افتخار است بلکه برای جهانیان و بسیاری از مردم دنیا که آرزوی زیارت آنرا سالیانی بدل می پرورانند آشنا و شناخته شده است .


به یقین مامون و حاکمان بنی العباس که در پی محو حاکمیت دینی و خاموش کردن چراغ وجود اهل البیت (ع) بودند هرگز تصور نمی کردند که با ریختن خون فرزند زهرا (ع) و با مسموم نمودن جگر گوشه پیغمبر اکرم (ص) نامشان پرفروغتر گردد و سعه وجودی آنان جهانگیر شود ، علی کل حال خاک خراسان به برکت وجود امام رضا (ع) مقدس شد و مردم منطقه طوس و مرو عزت خویش را مدیون وجود مبارک حجت خدا علی ابن موسی الرضا (ع) می باشند .


تاریخ مختصر زندگی امام رضا (ع):


 امام رضا (ع) در روز پنجشنبه 11 ذی قعده سال 148 هجری در شهر مدینه دیده به جهان گشود حمیده خاتون مادر حضرت امام کاظم (ع) وقتی نجمه مادر امام رضا(ع) را به خانه آورد ،پیامبر خدا (ص) را در خواب دید که به او فرمود ، حمیده این نجمه متعلق به فرزند تو موسی است و از او فرزندی متولد می شود که بهترین فرد روی زمین است . ( کتاب سیره امام رضا (ع) به نقل از کتاب بحار الانوار ج 49)


نام مبارک امام هشتم علی و کنیه اش ابوالحسن و لقب مشهورش رضاست .


همسر امام رضا (ع)


مامون عباسی در جریان ولایت عهدی با انگیزه سیاسی دخترش ام حبیب را به عقد امام رضا (ع) در آورد لکن این دختر به خانه امام رضا (ع) راه نیافت و همچنان دوشیزه باقی ماند ، امام رضا همسر دیگری داشت بنام سبیکه که مادر امام جواد (ع) می باشد نکته قابل دقت اینکه از قول امام رضا (ع) روایت شده است که فرمودند خداوند تنها یک فرزند بمن عنایت می کند که نسل فراوانی از وی به وجود می آید


امامت حضرت رضا (ع)


حضرت رضا (ع) 55 سال عمر نمودند که مدت 20 سال پس ازشهادت پدرش به عنوان دوران امامت می باشد این دوره 20 ساله مصادف بود با زمان حاکمیت سه تن از خلفای بنی العباس یعنی مدت 10 سال دوران هارون الرشید و مدت 4 سال حکومت امین و مدت 6 سال در دوران حکومت مامون عباسی .


سفر از مدینه به خراسان :


شخصی بنام محول سجستانی ( سیستانی ) می گوید زمانی که فرستاده مامون برای بردن امام رضا (ع) وارد مدینه شد من در مدینه بودم حضرت برای وداع با پیامبر (ص) وارد حرم رسول الله شدند و با صدای بلند گریه می کرد و با جدش خداحافظی می نمود من نزد امام رضا (ع) رفتم و برای سفر به او تبریک گفتم حضرت فرمودند مرا خوب زیارت کن من در حالی از کنار جدم خارج می شوم که در غربت از دنیا خواهم رفت و در کنارهارون دفن می شوم ، آنحضرت هنگام خارج شدن از مدینه تمام خویشان خود را جمع نمود و به آنان فرمود ، بر من گریه کنید زیرا دیگر به مدینه باز نخواهم گشت با چنین مقدماتی بود که امام رضا (ع) به سفر سیاسی و تحمیلی خروج از مدینه و عزیمت به سوی خراسان تن در داد و تمام سیاستها و برنامه های مامون را در هم کوبید و با یک مبارزه منفی و آرام نقشه شیطانی دشمن را خنثی کرد.


مسیر حرکت امام رضا (ع) :


برخی از تاریخ نگاران مسیر حرکت حضرت را بشرح ذیل بیان نمودند :


مدینه - بصره - اهواز - فارس - اصفهان - قم - ری - سمنان - دامغان - نیشابور - طوس - سرخس - مرو .


صاحب کتاب تحفه الرضویه می نویسد وقتی امام رضا (ع) به نواحی دامغان رسیدند چند آهو به خدمت آن امام همام رسیدند و عرض کردند یابن رسول الله مخالفان قصد کشتن شما را دارند و صلاح شما در این است که از راه برگردی حضرت فرمودند از اجل نتوان گریخت و برای آنها دعای خیر نمود و بدین جهت آن محل را آهوان می گویند .


حدیث تاریخی سلسله الذهب :


پس از ورود امام رضا (ع) به نیشابور و توقف چند روزه آنحضرت آماده حرکت به شهر مرو که مقر حکومت مامون بود شد شهر مرو بر اساس روایتی از رسول اکرم (ص) بدست ذوالقرنین ساخته شد و عزیز پیامبر در آن نماز خواند . امام رضا (ع) بنا به روایت شیخ صدوق پس از چهار ماه طول سفر در نیمه اول سال 201 قمری وارد مرو گردید اما موضوع مهم در مسیر حرکت از نیشابور این بود که هنگام خروج آنحضرت ، محدثان و عالمان و مردم زیادی آن حضرت را تا کیلو مترها بدرقه نمودند در این میان ابوزرعه و محمدبی اسلم طوسی که دوتن از حدیث شناسان بودند به امام رضا (ع) عرض کردند که ای آقا ی ما ای پیشوائی که فرزند ائمه طاهرینی ... تو را به حق پدرانت قسم میدهیم که چهره خود را بر ما بگشایی تا جمال مبارکت را ببینیم و درخواست میکنیم که حدیثی برایمان نقل کنی تا یادگار ی برای ما باشد .


حضرت مرکب را از حرکت باز داشت و پرده محمل را کنار زد ، وقتی چشم جمعیت به جمال او منور شد همگان محو تماشای جمال او شدند و برخی از شوق اشک می ریختند و برخی از هوش می رفتند این دیدار جمال بطول انجامید و با غلغله استمرار یافت تا آنکه محدثان مردم را به آرامش دعوت کردند که سخن امام رضا (ع) را بشنوند ، گفته می شود که در این هنگام 24000نفر قلم بدست آماده نوشتن حدیث شدند امام رضا (ع) فرمودند : پدرم عبد صالح موسی بن جعفر از پدرش جعفر بن محمد او از پدرش محمد بن علی او از پدرش علی بن الحسین و او از پدرش حسین بن علی اواز پدرش امیرالمومنین علی ابن ابیطالب علیهم السلام نقل کرد که از پیامبر اکرم (ص) شنیده است که پیامبر از جبرئیل شنیده است که خداوند متعال فرمودند:


لااله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی ( به نقل از کتاب بحار الانوار ج 49 ص 123) مرکب آن امام آماده حرکت شد در این هنگام بود که امام بار دیگر صدا بلند نمود و فرمود :


بشرو طها و انا من شروط ها .


این حدیث مبارک بدون شرح و بیان، بیانگر حقایق فراوانی است .


پذیرش ولایتعهدی :


پس از ورود امام رضا (ع) به مرو مردم خراسان دسته دسته به دیدار امام رضا (ع) می رفتند ، مامون نیز به دفعات اظهار مودت و دوستی می نمود تا اینکه در یکی از ملاقاتها نیت شوم خود را ابراز داشته به امام رضا (ع) پیشنهاد خلافت و زمامداری نمود حضرت با آگاهی از نیت پلید مامون پاسخ دندان شکنی به او داد و فرمود :


اگر خلافت حق توست و خداوند به تو داده جایز نیست خود را خلع کنی و جامه ای را که خدا برتن تو آراسته است به دیگری بدهی و اگر خلافت حق تو نیست نمی توانی چیزی که حق تو نیست به من بدهی .


مامون چندین بار اصرار بر پذیرش خلافت می کرد و امام قبول نمی نمود تا اینکه مامون نا امید شد و بنا چار گفت حالا که خلافت را قبول نمی کنی ولایتعهدی را بپذیر که بعد از من به خلافت برسی امام فرمودندبخدا قسم پدرم از پدرانش از امیرمومنان و او از پیامبر اکرم(ص) برایم حکایت نموده اند که من قبل از تو به وسیله زهر ستم از دنیا می روم و ملائکه آسمان و زمین بر من گریه می کنند و در بلاد غربت کنار هارون دفن خواهم شد .


با این بیان بود که امام رضا (ع) یک سر غیبی را مجددا آشکارا بیان نمود و مامون را تماما خلع سلاح نمود مامون در نهایت خشمگین شد و گفت ولی عهدی را بپذیر و گر نه به زور وادارت می کنم و اگر نپذیری گردنت را می زنم .


امام رضا (ع) به حکم اجبار ولایتعهدی را پذیرفت ولی شرایطی برای آن گذاشت و فرمود در صورتی قبول می کنم که در عزل و نصب فرمانداران و حاکمان و امور حکومت دخالت نداشته باشم و روش مردم را تغییر ندهم و فقط از دور مشاور تو باشم . مامون بناچار به همین مقدار راضی شد . در یکی از ملاقاتها یکی از اصحاب امام رضا (ع) بنام محمد بن عرفه می گوید به امام رضا (ع) عرض کردم چه موجب شد که ولایتعهدی را بپذیری امام فرمودند آنچه که جدم امیر مومنان (ع) را وادار کرد که در شورا وارد شود . ( به نقل از عیون اخبار الرضا (ع) ج 2 ص 123) .


پاره ای از اقدامات امام رضا (ع) در دوران ولایتعهدی :


امام رضا (ع) در دوران ولایتعهدی که دوران مبارزه منفی ایشان با حاکمیت خاندان عباسی و بویژه مامون عباسی بود اقدامات سیاسی گوناگونی انجام داد که نمونه هایی را به شرح ذیل بیان می کنم .


1- بر اساس مصالح اسلام عمل نمودند نه طبق دستور مامون


2- اقدامات امام رضا (ع) مستقل و با نظر خاص خودش بود که این کار باعث توجه مردم به او گردید و مردم دانستند که امام رضا (ع) وابستگی به حاکمیت مامون ندارد و او را برحق نمی داند .


3- سادات و علویان و خاندان پیامبر (ص) را حفظ نموده و آنان را از خطرات محفوظ داشتند .


4- مردم ایران را از شر حاکمیت مامون و فضل بن سهل در امان داشتند .


5- با افشاگریها و عدم دخالت در کارهای حکومتی حقانیت خود را ثابت کردند بهمین جهت بود که بغض مامون برانگیخته شد و ابزار شهادت آن حضرت را فراهم نمود و آن بزرگوار را به شهادت رسانید .


لمس دست

تاحالا دستان تجربه را در

لمس

کردی ؟                                  یه جور دیگه بگم ..تاحالا شده

 

قبل از یک امتحان سخت جواب سوالات امتحانی رو بهت داده باشن  بعد بهت بگن چند روز دیگه بیا برای امتحان همون

 

سوالاتی که قبلا جوابشونو رو بهت داده بودند؟     

 

      تو هیچ جای دنیا رسم نیست چنین کاری را بکنن                                                                                

 

      چون اونقدر جواب سوالات با روزمره مان آمیخته است که اصلا متوجه جواب ها ی سوالات نمیشویم . مثلا : همه

 

میدونن نیرو وتوان جوانها زیاد است اما تنها با نیروی جوانی نمیتوان پیروز شد به دلایل زیاد  " اگه مردان گذشته را دیده

باشی که اونها هم خواستن بانیروی جوانی خودشون پیروز بشن  نتونستند

 

چون عمرشون تموم شد                                                                                   

 

  (خوش به حال اونایی که دستان تجربه با تواضع تموم لمس کردن)

 


دست نو

                سلام

به همه دوستان البته این سلام با همه سلامهای

قبلی فرق داره چون صورتیه و

 

 وبلاگم رو با یک رویکرد جدید به روز میکنم  

 در واقع یه خونه تکونی ویه نگاه

 

تازه به اطراف امیدوارم لطف بی نظیرش

شاملمون بشه و هممون کمک بشیم  با

 

برنامه ای که تو فکرم هست چیز خوبی از آب در

میاد


خبری که خودت باید بخونی و داوری کنی


 دیدگاه میرحسین سال1368

10926_507.jpg


 آیت الله خامنه ای و

ومتن سخنان رهبری معظم درهمان جلسه

در جلسه سوم بازنگری قانون اساسی که در خرداد ماه 1368 برگزار شد، آیت الله خامنه ای ، رئیس جمهور وقت و مهندس میرحسین موسوی، نخست وزیر به بیان دیدگاههای خود پیرامون اصلاح موادی از قانون اساسی در خصوص اختیارات رئیس جمهور و نخست وزیر پرداختند که نظر به اهمیت تاریخی این مباحث، پارسینه آن را منتشر می کند.

متن کامل سخنرانی ها بدین شرح است:

میرحسین موسوی-بسم الله الرحمن الرحیم ، بنده در مخالفت با آن طرح اول و موافقت با طرح دوم صحبت میکنم.

در مقدمه صحبت جا دارد که برادران مکرر مطرح میکنند که ما تعجب میکنیم، تعجب میکنیم. بنده هم از صحبت برادرانی که تعجب میکنند که چرا میگوئیم دیکتاتوری، تعجب می کنم. مگر اینها تاریخ جهان سوم و جهان معاصر را مطالعه نکرده اند؟ ما چند نفر داریم از رؤسای جمهور کشورهای جهان سوم که قدرتهائی ر در دست خودشان تمرکز دادند و حتی در انقلاباتی شرکت جستند و در نهایت تبدیل به یک دیکتاتور شدند، رئیس جمهور مادام العمرشدند.
 



آیا تعجب ندارد که ما در این زمینه دقت بکنیم؟ آیا تعجب نیست که ما به این مسأله توجه نکنیم و هیچ اشاره به این مسائل نکنیم؟ آیا وقتیکه صحبت میشود که ما توجه بکنیم و این خطرات را دریابیم. این مسأله تعجب آور است؟ و جا دارد که مثل جناب آقای نوری من بگویم که نمی فهمم واقعاً این مسائل را که چگونه این مسأله دیده نمیشود، ما در کشورهای اسلامی داریم، در دوره ضیاءالحق داریم، در تونس داریم، درجاهای مختلف داریم و افراد گوناگونی هم داریم که با رأی هم روی کار آمدند یا با یک انقلاباتی روی کار آمدند و عملا بعد از یک مدتی به خاطر تمرکز قدرت در دست خودشان و اینکه بر همه اهرمها سوار بودند هم رأی ساختند، هم تمام نظام را قبضه کردند و هم نیروهای مادام العمر شدند. در صحبت‌هایمان قبلا من دیدم که در صحبت موافق و مخالف به الگوهای خارجی توجه شده. توجه کردن به الگوی عیب نیست. ما باید به آن الگوها توجه بکنیم و فکر میکنم در توجه کردن به آن الگوها با تمام تفاوتهائی که نظام ما با نظام‌های دیگر دارد. ممکن است ما را در امر تصمیم گیری بسیار کمک بکند.

شما در رابطه باین مسأله تکیه کردن روی ریاست جمهوری یا تکیه کردن در نظام پارلمانی یا کابیه ای ، خواهید دید که الگوهای مشخصی در دنیاوجود دارد. بعضی از آنها کمتر خطرزا بوده بعضی ها بیشترخطر ایجاد کرده و در جهان ضرر ایجاد کرده .ما مثبت ترین چهره ظاهراً از نظر نظام ریاستی در آمریکا می بینیم.غیر از آمریکا کجا این نظام موفق بوده؟ در آمریکای لاتین ، در آسیا، در آفریقا کجا موفق بوده؟ جز اینکه تکیه بر یک چنین روشی منجر به ایجاد بدترین دیکتاتوری‌ها در جهان شده؟ بله نظام انگلیسی و اروپائی را هم در اروپا داریم، اروپا دائم درصد سال گذشته از الگوئی که در آمریکابوده فرار کرده.
 
خود فرانسه را نگاه کنید که یک حالت میانه ای نسبت به الگوی انگلستان و آمریکا دارد. هفتاد سال است، گاهی اختیارات نخست وزیر و گاهی رئیس جمهور را این طرف وآن طرف میکنند، ولی مردم فرانسه هیچگاه اختیار کامل به رئیس جمهور نداده اند. در حالیکه رسانه های عمومی ، دستگاهها، نهادهائی که میتواند حکومت دموکراسی را نگه دارد، حکومت پارلمانی را نگه دارد، در این کشورها عمیق است گسترده است و سابقه دیکتاتوری از نوع شرقی در این کشورها کمتر بوده. متأسفانه ما از این نظامها بیشتر برخوردار بوده ایم و در آن کشورها با احتیاط با مسأله برخورد میکنند.

حتی در سالهای اخیر، مسأله این جمهوری‌های آخر که الان ما نوعش را در فرانسه می بینیم، خوب نسبتاَ یک چیز جدیدی است ولی الان هم آنها فکر نکرده اند که مردم فرانسه دیکتاتوری را می پذیرند، در نتیجه با همین استدلالی که حاج آقا الان می‌فرمودند، به این‌دلیل اینها خواستندکه همه اختیارات را دست ریاست جمهوری بدهند برای اینکه فرانسه را سریع ترپیش ببرد.

و آیا در این کشورهائی که اینقدر محتاطانه نسبت به دادن قدرت به یک فردعمل کردند، آیا این محتاطانه عمل کردن باعث عدم پیشرفتشان شده؟ باعث عدم رشدشان شده؟ آیا ژاپن امروز قوی پیش نمیرود؟ اروپاپیش نمیرود؟ کشورهای دیگر از نظر صنعتی ، فنی ، اقتصادی و نظیر اینها پیش نیمروند؟ ما ارتباط کاذب بین جمع کردن زیاد از حد اقتدار دست‌یک‌فرد و پیشرفت کشور به وجود نیاوریم. اقتدار زیاده از حد باعث‌عقب افتادگی‌ یک‌ کشور میشود، پیشرفت کشور نمیشود، اگر اقتدار زیاد در دست یک‌فرد میتوانست برای یک کشور خوشبختی و پیشرفت بیافریند ما در زمان پهلوی بایستی پیشرفته ترین کشور جهان می‌بودیم.

چرا که همه قدرتها دست شاه بود. آن اقتدار میتوانست همه چیز را در اینجا بکند. اینکه ما فکر بکنیم حاکمیت اسلام هست، ارزشهای اسلامی هست، مردم بیدار هستند، بله خوب اینها نعمت هائی است که بر اثرمبارزه مردم به دست آمده، به همین دلیل مجلس خبرگان اول با بدبینی نسبت به تمرکز قدرت نگاه میکرد، چه اتفاقی افتاده که ما در این ده سال این بدبینی را نسبت به این تمرکز قدرت تا این حد زیاد داریم‌ از دست میدهیم؟ ما میگوئیم تمرکز به اندازه کافی باید باشد، جائی این مسؤولیت باید متمرکز باشد که از آنجا بشود سؤال کرد، قدرت و اقتدار جائی باید باشد که بشود از آنجا مسؤولیت خواست و اگراین اختیارات در جائی تمرکز پیدا بکند که قدرت سؤال نباشد خوب یکسال ، دو سال ، پنج سال ، ده سال ، ما که قانون اساسی را برای یک فرد نمی‌نویسیم ، کسانی هم که قانون اساسی را در مجلس خبرگان اول نوشتند ، یقیناً فکر نمیکردند که قانون اساسی را برای دو سال ، سه سال یا ده سال می نویسند.

ما برای مدتهای مدیدی می نویسیم. من فکر میکنم تجربه بنی صدر را ما باید از آن ساده رد نشویم همان چند ماه اول حکومتش دنبال یک رفراندوم بود. رفراندوم برای چه؟ سر مقاله میزان حتماً یادمان هست که این مسأله را به صورت عیان در رابطه با رفراندوم و برگشت به آراء مردم، مطرح کردند. برای چه؟ برای از بین بردن پایه های حکومت اسلامی، پایه های جمهوری اسلامی. می گوئیم این قضیه موفق نشد. ولی ما بالاخره نمائی از خطر را در کشور خودمان لمس کردیم. به هرحال من به ذهنم میاید که اولا تمرکز اقتدار جائی باید باشد که دائم آن نقطه و آن کانون و آن فرد بتواند به سؤال کشیده بشود .اگر ضعیف عمل کرد، سریع کنار گذاشته بشود. خوب ما به رئیس جمهور رأی دادیم، چهارسال. هشت سال آمد کار کرد وسطش ضعیف بود، خوب عمل نکرد و ضعف های گوناگونی داشت.

عملا در نظام به این سادگی که رئیس جمهور کنار گذاشتن که کار راحتی نیست. بحث همان مسأله رأی مردم و آمدن مردم به صحنه است برای یک رئیس جمهور. حالا ما بیائیم بگوئیم که بعد از یک مدتی در برنامه های اقتصادی، در برنامه های سیاسی، در گفتگو با خارج، در قراردادهای بین المللی، او خوب عمل نکرده ، ماآنی او را برداریم، کنارش بگذاریم ،فرد دیگری را بیاوریم . عملا از این نظر هم من فکر میکنم یک ضعفی را احتمالا دچارنظام ما خواهد کرد. ما فکر میکنیم که اولا تمرکز را خوب معنی بکنیم، تمرکز به اعتماد من با توجه به تجربیات این هفت، هشت سال گذشته، برمیگردد یکی به مسأله وزراء و اینکه در قانون اساسی فعلی ابهام زدائی بشود و معلوم بشود که سیاستگذاری کجا است؟

آیا این ساستگذاری‌ در شورای سیاستگذاری باید صورت بگیرد؟ در شوراهای گوناگون که از طرف دولت یا از طرف رؤسای محترم سه قوه تشکیل میشود. تمرکز پیدا میکند؟ یا مشخص است که جای این سیاستگذاری اجرائی در داخل دولت است وهمچنین آیا وزراء در مقابل رئیس جمهور، نخست وزیر و مجلس باید پاسخگو باشند یا به دو کانون ، مجلس و نخست وزیر پاسخ بگویند؟ خوب اینها روشن بشود، من فکر می‌کنم مسأله تمرکز حل شده است.

با یک اصلاحات جزئی درقانون اساسی مشکل ما از نظر تمرکز و مقدار اقتداری که دولت بر اساس آن میتواند کار بکند، به اعتقاد من حل شده است ، بیشتر از آن را ما فکر می‌کنیم خلاف مصلحت باشد که ما عملا در اینجا راجع به آن تصمیم بگیریم، تصمیمی که در آینده یقیناَ اختیارش دست ما نخواهد بود. این تیری است که مارها می کنیم، بعداً نمیدانیم که چه نوع مصادیقی میتواند پیدا بکند؟ به هرحال این مسأله انتخاب راه اول بسیار خطرزا است.:
بعد از نطق میر حسین موسوی آیت الله خامنه ای دیدگاه خودرا در خصوص لزوم اصلاح قانون اساسی چنین بیان کردند :
بسم الله الرحمن الرحیم. تفاوتی که بین دو طرح هست در اهمیت دادن یا ندادن به انتخاب مردم است چون در هر دو طرح رئیس جمهور با آراء مستقیم مردم انتخاب میشود در طرح اول به رأی مردم و انتخاب مردم اعتنا میشود و بر طبق آن انتخاب اختیارات و اقتدارات لازم به رئیس جمهور داده میشود.

در طرح دوم رئیس جمهور انتخاب میشود بعد همانطوری که جناب آقای مشکینی و بعضی از آقایان دیگر فرمودند همه آنچه را که با انتخاب مردم برای او ممکن بود پیش بیاید ، از او میگیرند و به یک فرد دیگری میدهند و به او هم میگویند تو آنجا بنشین و تماشا کن! این که در بیانات بعضی از برادران عزیز مخالف طرح اول ، گفته شد که رئیس جمهور سمبل اقتدار است ، نه ، در طرح اول رئیس جمهور سمبل اقتدار است و در طرح دوم رئیس جمهور هیچ اقتداری ندارد و نخست وزیر سمبل اقتدار است.

من احساس میکنم که برادران عزیز طرفدار طرح دوم دارند با تمسک به یک شبهات واهی و سست یک حق مسلم مردم را از آنها سلب میکنند البته بدون اینکه سوءنیتی باشد فقط بر اساس اینکه در ارزیابی و برآورد آنچه که ممکن است پیش بیاید دقت عمل به خرج نمیدهند. برای مدیریت یک نظام دو عامل اصلی وجود دارد یکی عبارت است از مدیر مقتدر دارای اختیار یکی هم تضمین های لازم برای اینکه با اقتدار این مدیر ، حقوق اساسی مردم تضیبع نشود و این فقط در طرح اول امکان پذیراست که حالاعرض خواهم کرد.

برادران در ضمن صحبت هایشان اشاره کردند که وقتی نمایندگان مردم رئیس قوه مجریه را معین کردند مثل این است که مردم معین کرده اند نه ، انصافاً اینجور نیست زیرا که رأی نمایندگان مجلس در همه مسائل رأی مردم نیست و این چند سال هم در موارد متعددی این را ما توانسته ایم بفهمیم.

رأی مردم یک امتیاز بزرگ دارد و آن این است که وقتی مردم احساس کردند که فردی را برای ریاست کشور و اداره‌ کشور دارند معین میکنند و خود آنهاهستند که به او مسؤولیت میدهند ، طبیعتاً هم‌ محبت‌آن مسؤول‌ را در دل‌ می‌گیرند و هم احساس مسؤولیت بیشتری نسبت به حمایت از او میکنند. ما بدون کمک و حمایت مردم نمیتوانیم هیچ کار بکنیم وهیچ دولتی بدون این پشتوانه قادر به کار نخواهد بود.

رئیس جمهور وقتی که متکی به آراء مردم است با مردم مثل یک موکلینی که وکیلی را معین کردند ، حرف میزند و از آنها کمک میخواهد مردم هم عیناً همین احساس را نسبت به او دارند و من تصور میکنم مسأله مردمی بودن نظام را که یکی از مهمترین مظاهرش همین است که رئیس کشور را خود مردم انتخاب خواهند کرد این را ما به آسانی از نظام جمهوری اسلامی سلب نکنیم ، مصلحت نیست.

به نظر میرسد که بی اختیار کردن مردم در زمینه های گوناگون سیاسی یک نظام ، از همین جاها شروع میشود و این یک زاویه بسیار خطرناکی است‌که ما بیائیم مردم را که در صحنه باید حضور داشته باشند. باید اختیار داشته باشند و مهمترین کارها را آنها باید به عهده بگیرند به این ترتیب از صحنه خارج بکنند. گفته شد که «خطر دیکتاتوری د رچنین رئیس جمهوری هست» من در این زمینه مقداری میخواهم صحبت بکنم.

البته جناب آقای مؤمن مطالب خوبی را در این مورد فرمودندکه منهم آنها را تأیید میکنم و یک چیزی هم بر بیانات اخیر ایشان اضافه میکنم و آن این است که خطر دیکتاتوری آن نخست وزیری که متکی است به اکثریت مجلس و اهرمهای جلب قلوب اکثریت مجلس را مثل پول و امکانات در دست دارد، خطر دیکتاتوری این نخست وزیر کمتر نخواهد بود از خطردیکتاتوری آنچنان رئیس جمهور. عیب کار این است که ما همیشه با وضع موجود مقایسه میکنیم ، نخست وزیرها که همیشه مثل آقای مهندس موسوی نخواهند بود که خوب دیانت ایشان و نجابت ایشان…یک روز یک نخست وزیری بیاید از امکانات اقتداری سیاسی خودش بخواهد استفاده بکند و عده قابل توجهی از نمایندگان مجلس‌را به‌ نحوی از انحاء به خودش‌جلب بکند و یا آنها را با سیاسی کاری قانعشان بکند نه اینکه اکثریت نمایندگان ممکن است از آب بد در بیایند نه، اصلا میشود اذهان اینها را قانع بکند و اکثریت را پشت سرش داشته باشد دیگر با این نخست وزیر هیچ کاری نمیشود کرد ، یعنی هیچ اهرمی علیه او دیگر وجود ندارد.

خوب ، در مورد دیکتاتوری ، من یک مقدار بیشتر صحبت بکنم. رئیس جمهوری که با آراء مردم انتخاب شده (تا کنون آنچه که از مباحث مطرح شده در این جلسه و بحث های کمیسیون به دست آمده) ما چهار عامل کنترل برای این رئیس جمهور داریم: اول زمان است، «چهارسال» که اگر این چهار سال را خوب عمل کرد خواهد شد 8 سال. جلسه قبل برادرها به سلطنت ها نمیدانم به پادشاهان و اینها تشبیه کردند.

من میگویم سلاطینی هم که بعداً به دیکتاتوری کشیدند ، در آن چند سال اول با مردم تا کردند ، آن چند سال اول (چهار سال) زمانی نیست که یک رئیس جمهوری فرصت‌ پیدا بکند که دیکتاتوری بکند. بنابراین خود نفس تعیین زمان که بالاخره بیش از 8 سال (یعنی بیش از دو دوره) قابل تکرار نیست این بهترین اهرم برای حفاظت از دیکتاتوری است. عامل دوم رهبر است. همین حالا در کمیسیون رهبری ( کمیسیون یک ) برادرها ظاهراً تصویب کردند که رهبر حق عزل و نصب رئیس جمهور را دارد. دیگر از این بالاتر ما چه میخواهیم؟ یک دستگاهی بالا سر رئیس جمهور وجود دارد. عامل سوم قوه قضائیه است همین حالا هم در قانون اساسی ما هست.

عامل چهارم مجلس است که بعضی از برادرها اشاره کردند هیچ مانعی ندارد که ما بگوئیم مجلس در شرایط خاصی رئیس جمهور را مورد سؤال بلکه استیضاح قرار میدهد مثلا دو سوم مجلس ، اگر رئیس جمهور را مورد استیضاح قرار دادند و او نتوانست از خودش دفاع بکند او را به استعفا موظف خواهند کرد. آن رئیس جمهوری که دو سوم مجلس با اول مخالف باشد، آن رئیس جمهور قادر بر هیچ کاری در کشور نخواهد بود این به اعتقاد ما هیچ اشکالی ندارد که در مصوبه بیاید و اینها…

برادرها گفتند که شما با این کار ( استیضاح ) رئیس جمهور را سبک میکنید! خوب دو جور استیضاح داریم: یک جور آن استیضاحی است که در طرح دوم نسبت به نخست وزیر هست ، بلی آن سبک کننده است. هر روز با امضاء 15-20 نفر نماینده میشود نخست وزیر را به مجلس خواست و نخست وزیر به مجلس میآید ، آنجور را ما درباره رئیس جمهور نمیگوئیم.

ما میگوئیم در شرایط خاصی مثلا اکثریت مطلق ، دو سوم ، سه چهارم نمایندگان امضاء بکنند و رئیس جمهور را بخواهند اگر واقعاً رئیس جمهور کارش به آنجاکشید ، مجلسی که از لحاظ تعیین کنندگی هیچ رابطه ای هم با رئیس جمهور ندارد ، به این ترتیب میتواند رئیس جمهور را به مجلس بکشاند و از او استیضاح بکند. البته این نکته را هم من اضافه بکنم طرح اول باطرح ریاستی فرق دارد ، آن طرح ریاستی پرزیدنت شال یا پرزیدنت سیال که در کتابهای‌ حقوق رایج دنیا وجود دارد و آن روز برادرها می‌گفتند ، با این به کلی متفاوت است. در طرح ریاستی یا پرزیدنت شال که در دنیا معمول است ، رئیس جمهور ، رئیس نیروهای مسلح هم هست شما در هیچ جای دنیا پیدا نمیکنید که رئیس جمهور رئیس قوه مجریه باشد و نیروهای مسلح از تحت اختیار او خارج باشد. رئیس جمهور حتی تعیین کننده رئیس قوه قضائیه است.

ما اینها را در طرح اول به رئیس جمهور به هیچوجه نمیگوئیم و ادعا نمیکنیم اینها دست رهبر است هم نیروهای مسلح وهم تعیین رئیس قوه قضائیه ، بنابراین به کلی متفاوت است. برادرها ذکر کردند که در جهان سوم هر جا که رئیس جمهور در رأس کار هست ، آنجا به دیکتاتوری منتهی شده. آن روز در کمیسیون آقای نوری یک پاسخ خیلی خوبی به همین اشکال دادند نمیدانم امروز چرا آن را تکرار نکردند؟ ایشان میگویند که در جهان سوم شما کدام کشور را سراغ دارید که رئیس جمهور با یک انتخابات حقیقتاً مردمی مثل کشور ما ، بر سر کار آمده باشد و به دیکتاتوری منتهی شده باشد؟ چنین موردی را اگر سراغ دارید بفرمائید این جاهایی که شما مشاهده می‌کنید که رئیس جمهوری آمده و به دیکتاتوری و مادام العمری منتهی شده ، غالباً کسانی هستند که یا با کودتای نظامی سرکار آمده اند یا خودشان هستند یا اعقابشان هستند یا با حاکمیت یک حزب بر سر کار آمده اند ، یک حزبی آمده مملکت را قبضه کرده. خود حزب در درون خودش یک رئیسی هم معین کرده و مردم هم اصلا کاری نداشته اند.

مثل غالب کشورهای سوسیالیستی که از این قبیل است بعد هم رئیس جمهور مادام العمر شده اند. آنجایی که مردم در صحنه باشند چنین چیزی وجود ندارد. بعد هم شما چرا فاشیست‌ترین کشورهای دنیا مثل اسرائیل و رژیم اسرائیل که به اصطلاح همین رژیم کابینه ای است (یادر افریقای جنوبی ) خوب آنها دارند سخت ترین ، سیاهترین روشهای فاشیستی دنیا را اعمال می‌کنند. خوب‌ مسأله دیکتاتوری و اعمال روشهای فاشیستی ارتباطی به این ندارد که آنطرف اسمش رئیس جمهور یا نخست وزیر باشد ، به کابینه یا آراء مردم ارتباط داشته باشد ، این بسته به کیفیت افکار مردم ، روشهای مردم ، خود آن اشخاص است.

اسم بنی صدر آورده شد که به رهبری تنه می زد ، جناب آقای مؤمن اشاره کردند. بنی صدر در زمانی این کارها را می‌کرد که این تمرکزی که شما میگوئید وجود نداشت او به خاطر خصلتهای خودش بود که دنبال دیکتاتوری بود و ما بعد از انقلاب نخست وزیری را هم داشتیم دیگر که دنبال دیکتاتوری باشد ، نخست وزیری که از اول کار شروع کرد به تنه زدن رهبری و راجع به رهبری حرف زدن ، خوب البته معلوم بود که در کشور ما ، جامعه ما نه آن نخست وزیر توانست بماند نه آن رئیس جمهور توانست بماند.

بنابراین تنه زدن به رهبری و مزاحمت کردن و داعیه دیکتاتوری داشتن دنبال او بودن ارتباطی به نخست وزیری و اینها ندارد. حالا برادران گفته اند که ما تا30سال آینده‌نگرانی‌نداریم خوب 30سال مدت کمی است؟ کدام قانون اساسی است که بیش از30سال عمر کند؟ نمی‌دانم کدامیک از برادرها بودند ، برادرهای مخالف طرح اول بسیارخوب حالا این قانون اساسی را برای30سال اینجوریش بکنیم بعد از30سال اگر واقعاً کارآیی نداشت خوب کسانی می آیند عوض می‌کنند. بنابراین بنده هیچ تردید ندارم یعنی واقعاً تعجب هم می‌کنم اگر چه آقای مهندس موسوی از این که‌تعجب‌ کند کسی‌ناراحت‌ میشوند اما واقعاً تعجب می‌کنیم ، دست خودمان نیست!

آدم تعجب می‌کند که چطور با این استدلالهای ضعیفی که برادرها اینجا ابراز کردند و با یک مقدار احساسات فقط ، حتی کسانی مثل برادر عزیزمان آقای بیات که کمتراحساساتی شدن ایشان را دیده بودم ، ایشان‌ مردمتینی هستند اما اینکه اینجور احساساتی صحبت کردند هر چه من دقت کردم ببینم آیا یک استدلال درستی ، حسابی میکنند دیدم نه ، متأسفانه همه اش احساسات بود و با این احساسات کسانی بیایند یک مسأله ای به این اهمیت را که امروز کشور ما…براداران عزیز من به شماعرض می‌کنم ( 8 سال در این قضیه تجربه دارم ) امروز کشور ما به‌ یک‌ مدیر لایق مقتدر احتیاج دارد. اقتداری به این مدیر بدهیم که اگر لیاقت داشت بتواند مملکت را اداره کند ، بتواند مشکلات مملکت را بر طرف کند. واقعاً امروز گره هایی در این مملکت وجود داردکه جز با یک مدیر مقتدر و لایق این گره ها باز نخواهد شد. به این ترتیبی که در طرح دوم و امثال آن آمده بنده پیش بینی می‌کنم که مشکلات هرگز حل نخواهد شد

گفت ولی ...

محمد خوش‌چهره گفت: حرکت شتابزده دولت در اجرای طرح تحول اقتصادی، تنها به‌دلیل ملا‌حظات سیاسی است.
(اعتماد ملی، 12/10/87)
ولی نگفت طرحی که پس از سه سال و پشتوانه 30 هزار نفر ساعت کار کارشناسی اجرا می‌شود، چگونه می‌تواند شتابزده باشد.

میگن یک نماینده ادوار مجلس گفت: تنها راه پیروزی اصلااح‌طلبان وحدت است.
(همان)
ولی نگفت در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری 84 همه مدعیان اصلا‌حات و عده‌ای دیگر بر ر وی یک نامزد اتفاق نظر داشتند، ولی باز هم او رای نیاورد.

تازه محمد خاتمی گفته: اگر در فضایی آزاد مردم به تفکری غیر از اصلا‌ح‌طلبی رای دادند به آن احترام می‌گذاریم.
(همان)
ولی نگفت مگر انتخابات سال 84 را در شرایطی غیر از این برگزار کردند که به نتیجه آن احترام نمی‌گذارند؟!

حسین مرعشی سخنگوی حزب کارگزاران گفت: قوه قضائیه اشتباه سهوی را به پای کل روزنامه کارگزاران نگذارد.
(آفتاب یزد، 12/10/87)
ولی نگفت چطور است وقتی یک فرد دولتی حرف اشتباهی می‌زند خوراک خوبی برای کوبیدن کل دولت است ولی وقتی روزنامه کارگزاران بیانیه افراطیون را چاپ می‌کند که حماس را تروریست می‌دانند، اشتباه سهوی است و به حساب کل روزنامه نباید گذاشت؟!